پایان نامه بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در زمان جانشینان نادرشاه افشار
پایان نامه بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در زمان جانشینان نادرشاه افشار در 71 صفحه ورد قابل ویرایش |
![]() |
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 68 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 71 |
پایان نامه بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در زمان جانشینان نادرشاه افشار در 71 صفحه ورد قابل ویرایش
چکیده:
دوام تمدن بشری و قوام حیات ملل در اعصار طولانی تاریخ متکی به رشادتها و جانبازیهای مردمی است که از موجودیت فردی خود صرفنظر کردهاند. تا ثبات و بقای کل جامعه و افراد آن جامعه برقرار بماند. در حقیقت دوام و بقای همه جوامع بشری و تعالی و پیشرفت افراد جوامع بشری و پیشرفت افراد جوامع بشری به تعداد مردم فداکار و از خود گذشته منوط است، ک از منافع فردی خود چشم پوشی می کنند. به مصالح و منافع اجتماع خود کمک و مساعدت قابل توجهی انجام دادهاند. چنین کسانی عنوان «قهرمان» قوم و جماعت خود می شوند.[1]
در دورههای مختلف ستایش جماعات انسانی کثیری را به خویش جلب کردهاند. اساساً پیدایش نادر معلول شرایطی است که ایجاب می کند تا چنان مردی با آن گونه کفایت عظیم بدرخشد. و با گردآوری تودههای مردم مستعد، شمشیرزن و مجاهد، در راه رهایی ایران، نشان دهد که نمایندة روح حقیقی و توان رزمجویی و افتخار آفرینی هموطنان خویش است.[2]
همه مورخان و کلیة استادان علم تاریخ به این نکته واقفند، که مادر دهر تا کنون کمتر مرد بزرگی مانند نادر بوجود آورده باشد، نبوغ فرماندهی، استعداد کشورگشائی، و هوش خداداری نادر، نمی توان شک کرد.[3]
نادر طفل بود که پدرش از دنیا رفت، نادر به دلیل کمی سن نتوانست حاکم قلعه کلات شود به همین دلیل عمویش به این مقام رسید.[4]
وقتی نادر به سن جوانی رسید عمویش این مقام را به او تعویض نکرد، به بهانه جوان بودن نادر، و نادر از طایفه خود فاصله گرفت، و وارد مشهد شد و حاکم خراسان او را به نیابت ایشیک آقاسی باشی معین کرد. و با رشادت و شجاعتی که داشت در ظرف چند سال به منصب مین باشی گری رسید و تا سن سی سالگی بر این مقام بود و همیشه آثار شجاعت و عزم متین از او دیده میشد.
با حملات ترکمنها به خراسان نادر به فرماندهی قشون منصوب شد و رشادتهای زیادی از خود نشان داد و ترکمنتن را شکست داد.[5]
اگر چه نادر در ایام سلطنت خویش درب طلائی بریا حضرت امام رضا (ع) بنا نکرد و او می خواست مشهد را پایتخت دائمی خود سازد.[6]
اما در قسمت سیاست و کشورداری نادر چندان استعدادی نداشت و هر چه بنا کرد بی اساس و بی پایه بود. چنانکه امپراتوری وسیع وی در نتیجه همین ضعف تشکیلات پس از مرگش در هم پاشید.[7]
باید به خاطر داشت که منصبی که نادر به آنها می داد پاداش شجاعت آنها یا به مناسبت اطلاع آنها بر طرق پول گرفتن از مردم با زور بود، و ربطی به عقل یا شایستگی آنها نداشت. و از اینجا طبعاً می توان دریافت که چرا اشخاص پست در خدمت او به مقامات عالی رسیدند.[8]
همه کسانی که تاریخ نادر را نوشتهاند متفق القولند که در پنج سال آخر سلطنت نادر، ظلم بی اندازه بر ایرانیان رفته است، تا آنجا که در پنج سال آهر سلطنت نادر، ظلم بی اندازهای بر ایرانیان رفته است، تا آنجا که می توان گفت هیچ دولت متجاوز و غارتگر بیگانهای نیز، در یک سرزمین به استعمار کشیده شده مرتکب آن نوع فجایع بی اندازه نگردیده است. برخی بر این عقیدهاند که ثروت سرشار هند، زمام هوسهای نادرشاه را سست کرد. او که از خاندان فقیری بود به مجرد دیدن آن همه دفینه و جواهرات آزمندتر و حریصتر گردید، و اندیشهای جز بر افزودن سیم و زر و انباشتن آنها در کلات نداشت. نادر در ابتدای امر گشاده دستی وسعة صدر نیز داشت و بکرات دیده میشد که پول را تنها ابزاری برای تحقق اهداف خود در نظر می آورد. حق این است که بگوییم شدت بیماری او که پس از کوری دلاورش رضا قلی میرزا محسوس شد. ابتدا به نوعی خودآزاری و آنگاه مردم آزاری منتهی شد. جمعآوری ثروت و زجردادن مردم بیگناه و گناهکار مجاری نمایش هیجانهای روحی وی گشت. بیماری اختلال فکری نادر خود عامل اصلی کشته شدن نادر بدست یارانش گردید.[9]
علی قلی خان برادر زاده نادر شاه او را بقتل رساندند. علی قلی خان تمام فرزندان نادرشاه را بقتل رسانید. و شاهرخ میرزا را که فرزند رضا قلی میزرزا بود را در مشهد زندانی نمود.[10]
علی قلی خان در بیست و هفتم جمادی الثانی سال 1160 هجری، قمری در مشهد مقدس تاج گذاری کرد، و خود را علیشاه نامید. سکه و خطبه بنام خود خواند.
علی شاه بدلیل اینکه به حکومتش مشروعیت بخشد، فرمانی صادر کرد و از ظلم و ستم نادر ابراز انزجار کرد و خود را عادلشاه نامید. تا قلوب مردم ایران را به خود جلب نماید[11]. علی شاه در آغاز سلطنت به باده گساری پرداخت، و گنجینهها و ثروت نادر و اشیای نفیس که پانزده کرور نقد مسکوک که هر کروری بالغ بر پانصد هزار تومان بود را از کلات به مشهد آورد و به این و آن بخشید.[12]
نادر شاه بعد از جنایاتی که در اصفهان انجام داد، راهی شیراز شد و از شیراز هم راهی کرمان شد و عده زیادی از مردم کرمان را گردن زد، و از سرهای آنان کله منار درست کرد. بعد از کرمان نادرشاه راه مشهد را پیش گرفت. در طبس نادرشاه با خانوادة خود دیدار کرد، و تمام پسران خود را که سیزده تن بودند، احضار کرد.
پادشاه به دقت به صورت های آنان نگریست، و به سه تن از فرزندان ارشد خود بخشیدن تاج پادشاهی را خواست، ولی آنان نپذیرفتند. و سبب جوانی و تجربة اندک را بهانه کردند، و گفتند برای فرا گرفتن اسرار جهانداری طول زمان و زندگی باید انجام داد، تا در سایة تعلیم پدر، هنر پادشاهی را آموخت. چون آنان خوف داشتند که به سرنوشت رضا قلی میرزا برادرشان گرفتار آیند یا کور یا کشته شوند. به همین دلیل از پذیرفتن سلطنت خودداری کردند. نادرشاه در مشهد نیز جنایاتی که در اصفهان و کرمان انجام داده بود تکرار کرد.[13]
عده زیادی از مردم بیگناه را به قتل رسانید. سرداران و سربازان نادرشاه هم از او بیمناک شدند. توطئه ای سری و پنهانی علیه شاه در حال شکل گرفتن بود، که نادرشاه هم به این توطئه ظنین و بدگمان شده بود.
نادرشاه به صالح خان که مباشر و ناظر او بود شک نداشت، نادرشاه از محمد قلی خان که خویش او بود، و سرداری نگهبانان او را داشت، ظنین و بدگمان شده بود، چون او مردی رشید و جنگجو بود، و قدر و ارزش نظامی داشت، و سرکردگان نادرشاه عموماً برای محمدقلی خان احترامی به سزا قائل بودند. نادرشاه می خواست از آن فتنه جلوگیری نماید. نادرشاه در اردوی خود چهار هزار تن سپاهی از افغانان داشت که این افواج سپاهی افغان به نادرشاه وفادار بودند. افغانان با قزلباش ها دشمن بودند. نادرشاه تمام سرداران افغان را به حضور طلبید و به آنان گفت: «من از نگهبانان خود خرسند نیستم و چون علاقه و درستی و صداقت و دلیری شما بر من هویدا است. شما را مأمور می کنم که فردا هنگام بامداد همه صاحب منصبان ایران (قزلباش) را بازداشت نمائید و به زنجیر بکشید، و اگر احیاناً کسی از ایشان گستاخی نماید و در مقام مقاومت برآید از کشتن او دریغ نکنید[14].
مقصود محافظت شخص من است و من مراقبت جان خود را به شما می سپارم.» سرداران افغان از چنین اظهار لطف و مهربانی نادرشاه و اعتماد شخص نادرشاه شاد شدند، و زود سربازان خود را مجهز و آماده ساختند.[15]
سیاست مذهبی نادرشاه این بود که تمام فرقه های اهل تسنن و شیعه را با همدیگر متحد کند. چون در سپاه نادر عده ای افغان، ترکمان و ازبک که سنی مذهب بودند، خدمت میکردند. نادر بعد از تاج گذاری در دشت مغان گفته بود: از زمان رحلت حضرت پیامبر (ص) چهار خلیفه بعد از یکدیگر متصدی امر خلافت شده اند، که مردم هند و عثمانی و ترکستان همگی به خلافت ایشان قایلند. در ایران هم سابقاً مذهب تسنن رایج و متداول بوده، مرحوم شاه اسماعیل صفوی، در مبادی حال برای صلاح دولت خود مذهب تسنن را متروک، و مذهب تشیع را شایع و مسلوک ساخته بود.